اصطلاحات عشق ورزیدن در زبان انگلیسی
مقدمه
عشق یکی از مفاهیم جهانی است که در هر زبان و فرهنگی بازتاب دارد. در زبان انگلیسی، اصطلاحات عشق ورزیدن با غنای واژگانی و بار معنایی عمیق همراه هستند. آشنایی با این اصطلاحات نهتنها به درک بهتر متون ادبی و مکالمات روزمره کمک میکند، بلکه مهارت زبانآموزان در بهکارگیری دقیق و طبیعی زبان را ارتقا میدهد. در این مقاله، سه دسته از کالوکیشنهای پیشرفته و پرکاربرد مرتبط با اصطلاحات عشق ورزیدن بررسی میشود که همگی شامل ترکیبات بیش از سه کلمه هستند و بهویژه برای زبانآموزان سطح C1 طراحی شدهاند.
اصطلاحات عشق ورزیدن : ابراز احساسات
fall head over heels in love
این عبارت برای توصیف حالتی به کار میرود که فردی بهطور ناگهانی و بسیار شدید عاشق کسی میشود، بهطوریکه کاملاً تحت تأثیر احساسات خود قرار میگیرد.
He fell head over heels in love with her after just one date
او بعد از تنها یک قرار عاشقانه، بهشدت عاشق او شد
declare your undying love for someone
به معنای ابراز عشقی همیشگی و بیپایان نسبت به کسی است. این اصطلاح اغلب در متون رمانتیک یا لحظات احساسی جدی استفاده میشود.
She declared her undying love for him in front of everyone at the wedding
او در برابر همه در مراسم عروسی، عشق همیشگی خود را به او ابراز کرد
be swept off your feet by someone
این اصطلاح حالتی را توصیف میکند که فردی بهسرعت و بدون مقاومت مجذوب کسی میشود، گویی که تمام اختیار از دستش خارج شده است.
He was completely swept off his feet by her charm and intelligence
او کاملاً مجذوب جذابیت و هوش او شد
اصطلاحات عشق ورزیدن : روابط عاطفی
be in a committed relationship with someone
به معنای بودن در یک رابطه پایدار، جدی و همراه با تعهد است. این ترکیب اغلب برای توصیف روابط طولانیمدت بهکار میرود.
They have been in a committed relationship for over five years
آنها بیش از پنج سال است که در یک رابطه جدی و متعهدانه هستند
build a life together with someone
این کالوکیشن زمانی استفاده میشود که دو نفر تصمیم میگیرند زندگی مشترکی بسازند، شامل برنامهریزی برای آینده، زندگی مشترک، و گاهی ازدواج.
They moved in together, ready to build a life together
آنها با هم به خانهای جدید رفتند تا یک زندگی مشترک بسازند
go through ups and downs in a relationship
به معنای تجربه لحظات خوب و بد در یک رابطه است، که نشاندهنده پویایی و واقعگرایی در عشق است.
They’ve gone through many ups and downs but still love each other deeply
آنها فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کردهاند اما هنوز هم عمیقاً یکدیگر را دوست دارند
اصطلاحات عشق ورزیدن : دوام عشق
fall out of love with someone
این عبارت زمانی بهکار میرود که فردی بهتدریج یا ناگهانی احساسات عاشقانه خود را نسبت به شخصی از دست میدهد.
Over the years, she slowly fell out of love with him
او طی سالها بهتدریج عشقش را نسبت به او از دست داد
hold on to love despite the odds
به معنای حفظ عشق با وجود مشکلات، مخالفتها یا موانع است. این اصطلاح بار معنایی پرشور و پرامید دارد.
They held on to love despite the odds and proved everyone wrong
آنها با وجود تمام سختیها عشقشان را حفظ کردند و خلاف انتظار دیگران عمل کردند
love someone for who they truly are
این کالوکیشن نشاندهنده عشقی عمیق و واقعی است که بر اساس ذات واقعی فرد شکل گرفته، نه ظاهر یا شرایط بیرونی.
She loves him for who he truly is, not for what he has
او او را بهخاطر ذات واقعیاش دوست دارد، نه به خاطر داشتههایش
نتیجهگیری
زبانآموزان میتوانند با شناخت دقیق اصطلاحات عشق ورزیدن در زبان انگلیسی، این امکان را بیابند تا احساسات انسانی را با ظرافت و دقت بیشتری بیان کنند. چه در نوشتار ادبی، چه در مکالمات روزمره، این کالوکیشنها نشانهای از تسلط زبانی و درک عمیق فرهنگی هستند. با تمرین و بهکارگیری این ترکیبات، زبانآموزان سطح C1 میتوانند نهتنها واژگان خود را گسترش دهند، بلکه مهارتهای ارتباطی خود را نیز بهطور قابل توجهی بهبود ببخشند.
A Love Beyond Time
When Alex first saw Mia, he never imagined that a simple date could change his life. But after that one evening, he fell head over heels in love with her. His feelings were so deep and genuine that he couldn’t hide them. Just a few weeks later, on a rainy evening by the lake, Alex stood there with his heart on his sleeve and declared his undying love for her.
Mia, surprised by his honesty and passion, smiled softly. She too was swept off her feet by his sincerity and warmth. From that moment, they decided to be in a committed relationship and move forward together. They rented a small apartment downtown and began building a life together, slowly filling it with shared dreams and memories.
But life wasn’t always smooth. Arguments, job stress, and even long-distance periods made them go through ups and downs in their relationship. At one point, Mia felt like she might fall out of love with Alex. The magic seemed to fade under the weight of routine and silence. But when she looked back at everything they had fought for—every laugh, every tear, every moment—they chose to hold on to love despite the odds.
She realized that true love isn’t just about the perfect moments, but about seeing someone fully—and loving them anyway. Because she loved him for who he truly was, not for what he gave or how he looked.
عشقی فراتر از زمان
وقتی «الکس» برای اولینبار «میا» را دید، هرگز تصور نمیکرد که یک قرار ساده میتونه زندگیاش رو تغییر بده. اما بعد از همون شب، او بهشدت عاشقش شد (fell head over heels in love).
احساساتش آنقدر عمیق و واقعی بودن که نمیتونست پنهانشون کنه. چند هفته بعد، در یک عصر بارانی کنار دریاچه، الکس با تمام وجودش عشق همیشگیاش را به او ابراز کرد (declared his undying love for her).
میا، که از صداقت و شور او شگفتزده شده بود، لبخند زد. او هم کاملاً مجذوب صداقت و گرمای وجودش شد (was swept off her feet by his sincerity and warmth).
از همون لحظه تصمیم گرفتن که در یک رابطه متعهدانه باشند (be in a committed relationship) و با هم به سمت آینده حرکت کنن.
اونها یک آپارتمان کوچیک در مرکز شهر اجاره کردن و کمکم شروع کردن به ساختن یک زندگی مشترک (building a life together) که پر از رویاها و خاطرات مشترک بود.
اما زندگی همیشه آسان نبود. بحثها، فشار کاری و حتی فاصلهی جغرافیایی باعث شد که بارها فراز و نشیبهایی را در رابطهشان تجربه کنند (go through ups and downs in their relationship).
در یک مقطع، میا احساس کرد که ممکنه داره عشقش را نسبت به الکس از دست میده (fall out of love). انگار جادوی رابطه زیر فشار روزمرگی و سکوت رنگ باخته بود.
اما وقتی به گذشته نگاه کرد، به تمام چیزهایی که براش جنگیده بودن — هر خنده، هر اشک، هر لحظه — تصمیم گرفت که با وجود تمام سختیها عشقش را حفظ کند (hold on to love despite the odds).
او فهمید که عشق واقعی فقط توی لحظات عاشقانه نیست، بلکه در دیدنِ کامل یک آدم و دوست داشتنش با تمام وجود خلاصه میشه. چون او او را به خاطر ذات واقعیاش دوست داشت (loved him for who he truly was) نه بهخاطر ظاهر یا داشتههاش.